Dying Light 2 Stay Human از آن دست بازیهایی است که پتانسیل تبدیل شدن به یک تجربه واقعا خوب را دارد اما مشکلاتش، مانع از رسیدن آن به چنین سطح کیفیتی میشوند. برای اطلاع از جدیدترین اخبار و بروزترین رویدادهای دنیای بازی، با Acc2Shop همراه باشید.
استودیوی لهستانی Techland حدود 6 سال پیش با عرضه بازی Dying Light تجربه کاملا جدیدی برای بازیبازان خلق کرد. گیمرهایی که تا پیش از آن تصویر کلیشان از یک بازی زامبی محور، مبارزههای بی وقفه با استفاده از سلاحهای گرم بود حالا با عرضه دایینگ لایت شاهد بخشهای پلتفرمینگ و پارکور در یک عنوان با محوریت زامبی بودند. میتوان گفت هویت اصلی مجموعه Dying Light نه زامبیها هستند و نه زامبی کشی. بلکه امضای این مجموعه بخش پارکور آن است. چیزی که همواره مزیت اصلی این عنوان در مقایسه با دیگر عناوین مطرح بازار بوده است.
Dying Light دو تجربه سینمایی کمنظیری برایتان خلق خواهد کرد. وقتی از تجربه سینمایی حرف میزنیم منظورمان صحنههای هیجان انگیز و اکشنی است که در دل گیمپلیای جای گرفتهاند که هیچگاه از ریتم نمیافتد. حالا پس از گذشت 6 سال از نسخه اول، تکلند با نسخه دوم دایینگ لایت برگشته تا این بار تجربهای بزرگتر، بهتر و موفقتر تقدیم مخاطبان کند. اما سؤال اینجا است که در عمل، این استودیو چقدر در رسیدن به این هدف موفق است؟ اینبار شاهد داستانی جذاب و سینمایی نیز هستیم. یکی از ایرادات نسخه اول، داستان نه چندان جذاب آن بود. حالا استودیوی لهستانی با علم به این موضوع، داستان را به یکی از نقاط قوت بازی تبدیل کرده است. شاید موضوع اصلی داستان به نوعی کلیشهای باشد اما شخصیت پردازی مناسب در کنار صداپیشگی خوب و همچنین پرداخت و روایت مناسب، چیزی است که باعث میشود تجربه بیست ساعته بخش داستانی همواره برایتان جذاب باشد و همیشه به دنبال این باشید که با انجام ماموریتهای بعدی اطلاعات بیشتری از دنیای آخرالزمانیای که ایدن کالدول (Aiden Caldwell) در آن گرفتار شده، بدست بیاورید.
داستان بازی دایینگ لایت ۲ که در سال ۲۰۳۶ آغاز میشود، با محوریت شخصیتی به نام اِیدِن (Aiden) است. ایدن متوجه شده که در شهری به نام Villedor میتواند سرنخهایی از میا، خواهر گمشده خودش پیدا کند و به همین دلیل پا به این شهر آخرالزمانی میگذارد که زامبیها در همهجای آن دیده میشود و بهجز این موجودات، انسانها هم در قالب گروههای مختلف، با یکدیگر در کشمکش هستند. دایینگ لایت ۲، انصافا شروع داستانی مناسبی دارد؛ ایده گشتن بهدنبال خواهر میا پتانسیل این را که تبدیل به انگیزهای مناسب برای ماجراجویی در جهانی بیرحم شود، دارد اما متاسفانه بازی آنطور که باید این داستان را بهشکل درستی گسترش نمیدهد و در عوض، با رفتن سراغ مسائل حاشیهای مختلف و دادن شاخ و برگ بیش از حد به جزییات داستانیاش، تبدیل به تجربهای آشفته از این نظر میشود.
درواقع عوامل مختلفی در کیفیت فعلی داستان دایینگ لایت ۲ تأثیرگذار هستند که یکی از مهمترین آنها، شخصیتپردازی نهچندان مناسب کاراکترهای بازی است. تقریبا بهجز یکی دو نفر، آن هم در حالتی خوشبینانه، سایر کاراکترهایی که در طول تجربه مأموریتهای اصلی یا فرعی با آنها روبهرو میشویم، پرداخت و پیچیدگی شخصیتی خاصی ندارند و هرگز به چیزی فراتر از کاراکترهایی سطحی که انگار فقط در بازی حضور دارند که داستان به هر شکلی که شده پیش برود، تبدیل نمیشوند. همین مسئله هم باعث میشود تا برقراری ارتباط با آنها چندان ساده نباشد و به همین دلیل هم دنبال کردن ماجراهایشان، آن تاثیر لازم را روی مخاطب نگذارد. البته داستان Dying Light 2، خالی از ویژگی مثبت هم نیست و مثلا ارائه حق انتخاب به بازیکن در موقعیتهای مختلف و منتهی شدن این انتخابها به یکی از پایانهای چندگانه بازی، بهخوبی پیاده شده است. اما خب حیف که شخصیتپردازی کاراکترها، مانع از همذاتپنداری یا برقراری ارتباط مناسب با آنها میشود و در نتیجه این انتخابها بیشتر از اینکه بر پایه علاقه یا نفرت شما نسبت به کاراکتری خاص باشند، بیشتر از کنجکاوی ناشی از رسیدن به یک نوع پایان خاص نشات میگیرند و در نتیجه ضعف در شخصیتپردازی، حتی روی این جنبه از داستان دایینگ لایت ۲ هم تاثیر گذاشته است.
Dying Light 2 نهتنها از حیث داستانی آن توجه لازم را به کاراکترهایش نداشته و همین مسئله هم به کلیت روایت آن ضربه زده، بلکه شخصیتها، باز هم بهاستثنای یکی دو نفر، از حیث مواردی مثل صداگذاریها هم دارای ضعف جدی هستند و دیالوگهایی که برای آنها نوشته شده، حالتی بسیار ساده و سطحی دارد. این مسئله دیالوگها البته لزوما بهخودی خود ایراد نیست و قرار هم نیست تمام بازیها داستانی پیچیده با مفاهیم عمیق داشته باشند؛ اما واقعیت این است که دایینگ لایت ۲، بهدست خودش سعی میکند تا داستانش را پیچیده و عمیق نشان دهد و مثلا روابط پیچیده بین انسانهایی ساکنِ جهانی آخرالزمانی را بهتصویر بکشد یا سراغ مفاهیمی مثل خیانت و از خودگذشتگی برود و به همین دلیل هم ضعفهایی مثل دیالوگنویسی نهچندان متناسب، خودشان را بیشتر نشان میدهند.
بهطور کلی، داستان دایینگ لایت ۲ باوجود شروع مناسب، در ادامه دچار افت و آشفتگی زیادی میشود و به بیان دقیقتر، اگر با انتظار داستان خوب سراغ ساخته جدید استودیو تکلند بروید، بهاحتمال خیلی زیاد از آن ناامید خواهید شد. اما فراتر از بحث داستان، دایینگ لایت ۲ در زمینههای دیگر هم فراز و نشیبهای مختلفی دارد.
Dying Light ۲را بهطور کلی، میتوان یک بازی اکشن نقش آفرینی با المانهای تلاش برای بقا و ترسناک دانست. پس از پشت سر گذاشتن چند ساعت اولیه، بازی شما در جهانی نسبتا بزرگ آزاد میگذارد تا کارهای دلخواه خودتان را انجام بدهید؛ کارهایی از قبیل دنبال کردن مأموریتهای اصلی و فرعی یا کلا بیخیال شدن این موارد و گشتن در سطح شهر برای انجام دادن فعالیتهای جانبی مختلف. این موارد در چند ساعت اولیه، انصافا هم جذاب هستند. مثلا تصور کنید که در حال انجام دادن حرکات پارکور و پرش از روی سقف ساختمانها هستید که متوجه میشوید چند نفر در خیابان در حال آتش زدن شخصی دیگر هستند و میتوانید با نجات دادن این فرد، پاداش خوبی بگیرید. یا در نمونهای دیگر، برجهایی در جهان وجود دارند که با انجام دادن پازلهای مربوطبه آنها که بیشتر در قالب چالشهای پارکور طراحی شدهاند، میتوانید مواردی مثل آب یا برق را به شهر برسانید و حتی گروهی که دوست دارید از مزایای این منابع بهره ببرند، انتخاب کنید.
فعالیتهای جانبی اینچنینی دایینگ لایت ۲، بیشباهت به برخی از بازیهای یوبیسافت، مخصوصا در سالهای اخیر نیست و خب اگر شما هم از آن دست افرادی هستید که با تکراری شدن این فعالیتها در آثار مذکور مشکل داشتید، اجازه بدهید بگویم که این حس در دایینگ لایت ۲ بهمراتب شدیدتر و آزاردهندهتر خواهد بود؛ چرا که ساخته تکلند، خیلی زود از این جنبهها درگیر تکرار و یکنواختی میشود و پس از گذشت چند ساعت اولیه، فعالیتهای جانبی مختلف آن تازگی اولیه را از دست میدهند و طبیعی است که خیلیها کلا قید آنها را بزنند و سراغ همان مأموریتهای اصلی و فرعی بازی بروند.
از حیث مأموریتها، مخصوصا در مأموریتهای اصلی شاهد وضعیت بهتری از این حیث هستیم. البته اینجا هم تکلند تلاش کرده تا یک بازی طولانی داشته باشد و در نتیجه استفاده چندینباره آنها از مکانیکهای یکسان را در برخی مراحل شاهد هستیم، ولی باز هم تجربه کلی جذابیتهای خاص خودش را هم دارد و ترکیب چالشهای پارکور و اکشن، تجربه قابلقبولی از حیث طراحی مراحل رقم میزند. برای مثال، Dying Light ۲ در مرحلهای شما را وادار به بالا رفتن از یک برج بینهایت بلند میکند که انصافا چالشهای پلتفرمینگ آن واقعا خوب طراحی شدهاند و دروغ نیست اگر بگویم که تنش این بخش، اگر بیشتر از گرفتار شدن در بین وحشیترین زامبیها در شب نباشد، قطعا کمتر هم نیست. به همین روال مراحل اکشنتر را هم داریم و البته که هنوز هم تفاوت شرایط جهان بازی در زمان روز و شب، از ویژگیهای مثبت آن بهحساب میآید و سازندگان تعادل خوبی بین ریسک بالای رفتن بهسراغ زامبیها در شب و پاداش متناسب با آن ایجاد کردهاند.
همانطور که اشاره کردم، هسته کلی گیمپلی Dying Light ۲ متشکل از دو جنبه پارکور و مبارزات است. از حیث مکانیکهای مربوطبه پارکور، بازی هم بهنسبت نسخه اول واقعا پیشرفت زیادی کرده و هم اینکه بدون درنظرگرفتن بحث مقایسه، تجربه بسیار روان و خوبی را، البته نه همیشه ولی در اکثر مواقع، ارائه میدهد. دلیل اینکه میگویم نه همیشه، این است که گاهی مکانیکهای پارکور بازی بینقص هم کار نمیکنند و مثلا مخصوصا موقع بالا رفتن از یک سری برجها، اِیدِن گاهی پرشهای خیلی ساده را هم از دست میدهد. اما خب تعداد دفعاتی که چنین مشکلاتی رخ میدهد واقعا کم است و در دقایق دیگر، گشتوگذار در سطح جهان بازی با استفاده از حرکات پارکور واقعا لذتبخش است؛ حال این گشتوگذار در قالب فرار از دست سیل عظیم زامبیهایی باشد که شبها و در اثر جیغ گونهای خاص از آنها دنبالتان میکنند یا حتی صرفا بالا رفتن از ساختمانهای بلند شهر و پریدن از روی پلتفرمهای مختلف. وجود تجهیزاتی مثل پاراگلایدر یا وسیلهای که با آن امکان پرتاب طناب و تاب خوردن با آن را پیدا میکنید هم به مرور راههای جدیدی برای گردش در جهان بازی را برایتان باز میکنند و در مجموع، تجربهای هیجانانگیز از پارکور را تقدیمتان میکنند.
نقاط قوت:
آزادی عمل بالا در بخش پارکور
نقشه وسیع با تعداد زیاد فعالیتهای جانبی
داستان خوب
انتخابهای داستانی تاثیر گذار در گیم پلی
نقاط ضعف:
گرافیک فنی و هنری متوسط